مرنج از من ای شیخ دانا که من خدا نشناسم ، اگر این خداست
بمناسبت ماه تولد و قتل علی اکبر سعیدی سیرجانی بدست مزدوران جهل و فساد اسلامی
« آذر ماه»
دهه 40 را در تاریخ سرزمینمان ایران دوران شکستن بن بستها در عرصه سیاسی و مبارزات ضد سلطنتی و ضد امپریالیستی مردم باید نامید . و برای پرداختن به این دهه مهم و تاریخ ساز ، نیاز به تحلیل و روز شماری دقیق تمامی اتفاقات دهه 30 میباشد . منجمله مبارزات ضداستعماری مردم ایران در سالهای 1330 تا 1332 ، برهبری دکتر محمد مصدق، که یکی از دست آوردهایش ملی شدن نفت بود.
شاه با کمک استعمارگران انگلستان و آمریکا و همکاری کامل آیت الله کاشانی (مذهب ) ، حزب توده فروش(اکثر افسران ارشد ارتش که در کودتا نقش داشتند از اعضای برجسته این حزب بودند) و چند چماقدار و ...............توانست موقتاً جنبش مردم ایران را سرکوب کند
پرداختن به وقایع آن دوره را در این نوشته منظور ند ارم زیرا که نیاز به گفتار و نوشتار مفصل خودش را دارد و همچنین تا کنون کتوب و جزوات مختلفی در این رابطه منتشر شده و از زوایای متفاوتی این دوره تاریخی را مورد بحث و تحلیل قرار داده اند
بافت سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی ایران در آن زمان تأثیر از سیستم فئودالی داشت و زمینداران بودند که اکثریت مردم و کشاورزان را در استثمار خود بخدمت گرفته بودند و شیوه نفوذ استعمار انگلیس هم از این طریق بود یعنی حمایت از فئودالیزم در کشور و توانسته بود پیوندی و مثلثی بوجود بیاورد بین استعمار و مذهب اسلام (بعنوان حامی فئودالها) وشاه .
جریانات سیاسی آنزمان ، مثل جبه ملی و نهضت آزادی و خزب ملت ایران (و منشعب آن بنام پان ایرانیست) و حزب توده و همچنین چند شخصیت ادبی و ............ تمام مبنای مبارزاتی اشان بر علیه این سیستم بشکلی تجدد مابانه و یک بعدی عمل میکرد و نتوانسته بودند تحلیلی درست از وقایع دوران و جنبش ضداستعماری دکتر محمد مصدق بدست آورند و از طرف دیگر خودشان هم آلوده به مذهب قرار داشتند و شاید عدم رسیدن بیک تحلیل سالم و درست همین مسئله بوده (گرایشات اسلامی) .و همین وابستگی مذهبی توانسته بود، ورود به یک مبارزه طبقاتی را از آنها سلب نماید و در پیدا کردن راه حل و جواب به بن بست برسند
بعد از جنگ جهانی دوم و حضور آمریکا بر علیه« رایش» و بنفع دیگر کشورهای اروپائی ، شرایط سیاسی و اقتصادی کشورهای مختلف در آسیا و اروپا میرفت که تغیر کند و شکل دیگری پیدا نماید و استعمار پیر انگلستان رقیبی برایش پیدا شده بود بنام آمریکا
سیاست استعماری آمریکا برخلاف انگلستان بر مبنای تولید و مصرف بنا شده بود یعنی اینکه کارخانه ها باید تولید میکردند وباید مردم را به مصرف وادار مینمودند ، پس سیستم فئودالی و فئودالها میبایست راه عوض میکردند و وارد جرگه سرمایه داری میشدند و کشاورزان هم تبدیل شوند به کارگران شهری و عناصر مصرف کننده کالاههای عرضه شده توسط سرمایه داران
بعبارتی در عصر گذر از فئودالیته و طلوع سرمایه داری بودیم و همین مسئله طنش هایی را هم بین انگلیس و آمریکا بوجود آورده بود
جریانات سیاسی آنزمان ایران اضافه بر گرایشات مذهبی ، تجدد هم یافته بودند و باز و متأسفانه درک و تحلیل درستی از آن شرایط بدست نیاورده بودند ، تا جائی که برای درگیر شدن با یکطرف ناخودآگاه بدامن دیگری میغلطیدند و همین عدم تحلیل و موضعگیری درست آنها بود که آشوبهای سالهای 1338 تا 1342 را به رهبری یا سردمداری دکتر امینی و بعداز آن مرتجع خمینی را بوجود آورد . و آنها همچنان گیج میزدند که چه خبر شده !؟
این دوره هم احتیاج به بحث و تحلیل مفصل و مخصوص خودش را دارد و باید روزشماری شود . زیرا که مرور و یادآوری تاریخ ، بخصوص تاریخ معاصر ایران ، چراغ راه آینده امان خواهد بود
شاه بکمک آمریکا توانسته بود کودتایی که توسط خود آمریکائیها طراحی و دست سازی شده بود (توسط خود آمریکا لو رفت ) را حنثی و سردمدار آنرا (تیمسار بختیار) را هم به عراق تبعید کند
شاهنشاه عاری از مهر که خطر را حس میکرد و چاره ای جز تسلیم نداشت ، بملاقات کندی رفت و بدین وسیله به استعمار جدید وعده داد و خوش آمد گفت ، و از آمریکا خواست که با برداشتن دست از اختشاش به او فرصت دهد تا ثابت کند که بهترین و وفادارترین نوکرمیباشد و اجازه خواست که این گذر و تغیر از فئودالیته به سرمایه داری را ، اجرایش را خود(شاه) بعهده بگیرد و برهمین اساس زمینه رفرمی موسوم به انقلاب سفید در ایران بوجود آمد ،و 6 بهمن 1342 بنام انقلاب سفید شاه و ملت نام گذاری ، و این روز در تقویم ایران به بنام رفرم اختصاص داده شد . درست ده سال بعد از کودتای 28 مرداد 1332
آخوندها به رهبری خمینی بنفع فئودالها که تغذیه کننده امور اقتصادی و مشروعیت سیاسی اشان بودند ، دست به اعتراض زدند و شاه با تبعید خمینی به نجف با دیگر روحانیون کنار آمد و حفظ منافع آنها را نیز متعهد شد و آنها را بنوعی آرام کرد
در این رابطه و تغیر جهت نوکری شاه باجها باید میداد و یکی از مهمترین آنها ایجاد زمینه و بخشش بحرین به انگلستان بود که زمینه اش در همان سالهای اول بعد از انقلاب سفید شاه و ملت ریخته شد ه بود
همانطور که قبلاً هم گفتم و با امید به اینکه این فرصت را بیابیم برای بیان و تحلیل درست از آندوران ، اهمیتی که کمتر به آن پرداخته شده ، که بنظر من و بنا به خیلی دلایل نیاز بیک روزشماری دقیق و عمیق دارد و همچنین لازم و ضروری
تمام این مقدمات را به اختصار و فقط برای یادآوری عنوان کردم برای بیان و اثبات جمله بن بست سیاسی نزد جریانهای سیاسی آندوره که در ابتدای نوشتارم بدان اشاره کرده ام (نهضت آزادی ، جبه ملی ، حزب توده ، حزب ملت ایران ،...........) و چند شخصیت .
شاه هم مست شده بود از اینکه با این حرکت سرپوشی بر سرکوب مبارزات ضداستعماری مردم ایران گذاشته ، و سرمست و بشکن زنان میرفت که این رفرم را با تاجگذاریش جشن بگیرد و خود را تثبیت شده و ابدی ببیند
بیخبر از اینکه زمان در حرکت میباشد و هرگز ایستایی ندارد و دربستر گذر زمان و در اوج سرکوب و اختناق و بلاتکلیفی ، تک ستاره ها و نابغه های بن بست شکن بوجود میآیند .
درست در همین شرایط بودیم که جوانانی از آن جریانات وامانده و ...... جدا شدند و دو سازمان سیاسی نظامی را بنام سازمان مجاهدین خلق و سازمان چریکهای فدائی خلق را بنیان گذاشتند
سازمان مجاهدین خلق ایران با تفسیر دیگری از اسلام و عنوان کردن تضاد اصلی بین خلق و امپریالیست و با مشی مبارزه مسلحانه چریک شهری ....................... و با اعتقاد به اقتصاد توحیدی توانست آخوندها و شخصیت های متکی به اسلام را خلع سلاح ایدئولوژیکی نماید
و سازمان چریکهای فدائی خلق با مطرح کردن و اعتقاد به مارکسیست ، لنین ئیسم ، با مشی مبارزه مسلحانه ، مبتکران و پیشگامان مبارزات طبقاتی مردم ایران ، بنفع زحمتکشان(استثمار شوندگان) بر علیه سرمایه داری(استثمار کنندگان) شدند و توانستند اثبات کنند که تنها راه مبارزه ضد استعماری ، راه و رمزش از بین بردن فاصله طبقاتی حاکم میباشد
بنیان گذاران ایندو سازمان و همچنین رهروانشان تا قبل از 22 بهمن سال 1357 و بخصوص در دهه پنجاه با سوزن کوه کندند و از غیر ممکن ها با موضعگیریهای درست و اصولی عبور کردند و در ظلمت آسمان سیاسی دوران ستم شاهی چون ستارگان درخشیدند ، وچون خورشید باعث تابش نور امید به رهائی در قلوب توده های تحت ستم ایران شدند .
سازمان توانست در آن شرایط و زمان پرچم ایدنولوژی «م-ل» را از چنگ نمایده سازشکار و دروغینش خارج سازد و حزب توده فروش را نزد مردم بی اعتبار نماید و به مردم آگاهی دهد تضاد اصلی بین خلق و امپریالیسم میباشد از هر نوع و جنسی
((((( بحث و تحلیل در مورد بوجود آمدن ایندو سازمان در صلاحیت من نیست و فقط اشاره ای داشتم به آنها برای بیان شرایط آندوره یعنی دهه 40 ))))))
در میان شخصیتهای ادبی و بقول معرف قلمزنانی هم بودند که در این بن بست شکنی نقش فعال و ارزنده ای داشتند که در اینجا و این نوشتار وتمامی مقدمات بالا تجلیل از یکی از انها بود
زنده یاد علی اکبر سعیدی سیرجانی را میخواهم با دید دیگری عنوان نمایم وانگیزه من برای تجلیل از او بمناسبت ماه آذر میباشد زیرا که هم وفات (4 آذر 1373 بدست وزارت اطلاعات جهل و فساد اسلامی) و هم تولدشان(20 آذر 1310) دراین ماه میباشد
بدون اینکه قصد مقایسه جریانی را با جریان دیگری داشته باشم نوشتارم را ادامه میدهم ، زیرا که معتقدم قیاس کردن جریانات بایکدیگر نه تنها راه به جائی نمیبرد بلکه باعث بر انگیختن تعصب بعضی از هموطنان هم میشود و من هرگز اینرا نمیخواهم و در تمرینم نیست و نبوده
با این پیشنویس وهمراه با آقای سعیدی سیرجانی بر میگردم به دوران بعد از انقلاب سفید شاه و ملت یعنی همان روزهائی که خیابانها را برای تاجگذاری شاه و ملکه آماده و چراغانی میکردند ، نوشته ای ! گزارشی ! یا جزوه ای که تقریباً از یاد همگان رفته بود ،بموقع و بجا مورد توجه شادروان سیرجانی قرار میگیرد و توسط ایشان از قفسه خارج و با مقدمه ای بر آن دوباره مطرح میگردد و هرکس با خواندن آن به این درک و مهم دست میافت که همه این هیاهوهای شاه و ساواک و ........... پوشالیست و نزد مردم اعتباری ندارد
«تاریخ بیداری ایرانیان» که بشکل گزارشی مستند از دوران انقلاب مشروطه و حال و هوای درون کاخهای قاجاریه و برخورد و ترسشان از مردم ، زمانی ارزش بیشتر و واقعی خودش را یافت که علی اکبر سعیدی سیرجانی آن مقدمه معروف و جامع را بر آن نوشت
ایشان در آن مقدمه با تیزهوشی و صراحت سیلی محکمی بر گوش شاه و دارو دسته اشان زدند و به مردم امید دادند که همه این هیاهوها قلابی و تهی میباشد و با آن مقدمه باعث شدند که حداقل خوانندگان آن مقاله و مردم عادی حتی بیشتر خودشان را باور داشته باشند و یادشان نرود که همیشه میتوانند عنصر تعین کننده باشند
علی اکبر سعیدی سیرجانی در عرصه تاریخ و ادبیات ایران روش خواص خودشان را داشتند و تا قبل از خاتمه تحصیلات در رشته فلسفه دانشگاه تهران چند مجموعه شعر بنامهای « شیرین سخنان گمنام ، شعر سوز و گداز ، مجموعه شعر آخرین شراره ها » را منتشر نموده بودند . معلم خوب ما بعد از تحصیلات دانشگاهی به حدود دوسال در سیرجان زادگاهش و تقریباً 3 سال هم در «شهرستان بم» به تدریس پرداختند
زنده یاد دکتر معین ایشان را شایسته ترین ادیبی میدانستند که مسئولیت تألیف لغتنامه دهخدا را بعده گیرند در سال 1340
و دکتر هشرودی بدون اینکه ایشان را دیده باشند مورد قدر دانی و بخاطر تسلط به ادبیات فارسی و آگاهی از تاریخ ایران ، در نوشته ای تحسین شان کرده بودند
و پس از انتشار این کار موفق و قبل از تاریخ بیداری ایرانیان «مجموعه افسانه ها» را منتشر نمودند و همزمان و بنا به شرایط آن دوران شعر خاکستر ایشان بروی زبان جوانان مبارز و روشنفکران افتاد که پس از چندی یک مجموعه به همین نام از ایشان منتشر شد
در سمت مسئول نشر کتاب و سپس بعنوان معاونت علمی فنی بنیاد فرهنگ ایران و در کنار دکتر خانلری مشغول بکار شدند و همزمان و بنا به خواست خودش چند ساعتی در هفته را بتدریس در دانشگاه ادبیات پرداختند
در سال 1346 جزوات تاریخ بیداری ایرانیان که بقلم ناظم الا سلام کرمانی بود را بطور کامل گردآوری کردند و بشکل کتاب همراه با مقدمه معروف بقلم خودشان را بشکل یک کتاب در دسترس عموم قرار دادند
علی اکبر سعیدی سیرجانی با تسلط به تاریخ و ادبیات ایران که بنظر اینجانب از نادرین و شاخصین نیز بودند ، در این جهت با نوشتاری از نظامی گنجوی(لیلی و مجنون) وهمچنین تلخیص و تفسیر اشعار نظامی (خسرو و شیرین) یا چاپ زخیره خوارزمشاهی با مقدمه نویسی خودشان و یا واژه نامک( سازمان دادن به نوشته ها و یاداشتهای عبدالحسین خان نوشین)
و دهها کار و تحقیق دیگر که باید بگویم بنا به نعمات و حضور دو حکومت شاه و شیخ ! در هردو زمان کتابهای ایشان را یا می سوزاندند و یا آب می بستند تا خمیر شود و بنا به همین دلیل دست یابی به آثار و مانده های ایشان بسیار دشوار و تقریباً دراین شرایط غیرممکن شده است
بخوبی یادمه که چاپ مقالات «شیخ صنعان» در مجله ای بنام نگین باعث شده بود که مجله مذکور چند ساعت پس از انتشار نایاب شود و هرچه تیراژ را بالا میبردند باز اگر دیر میجنبیدیم ! گیرمان نمیآمد
آخوندها پس از تسلط کامل و ایجاد احتناق قرون وسطائی در ایران و بفرمان محمد خاتمی(در اوائل انقلاب رئیس روزنامه کیهان و همچنین ریاست نظارت بر مطبوعات را بعهده داشت ) ابتدا مجله نگین را توقیف کرد و سپس سعی کرد هیچ خطی از مقالات شیخ صنعان جائی باقی نماند ولی بعد از چند سال و در دوران ریاست جمهوری مزدور خاتمی خود رژیم اقدام کرد بچاپ شیخ صنعان و همچنین تاریخ بیداری ایرانیان که البته تفاوت با نوشته های اصلی آن از زمین بود تا آسمان و البته در ادامه این طرح رژیم مقلات دیگر ایشان را هم ظاهراً تجدید چاپ نمودند که با صراحت تمام تأکید میکنم که بهیچوجه قابل اعتماد نیستند وتحریفی بیش نمیباشند مثل(ای کوتاه آستینان ، ضحاک مار دوش ، بیچاره اسفند که گزارشی بود از شاهنامه و .............و مهمترین آنها از نظر من سیمای دوزن )
در خارجه و تبعیدگاه ما ایرانیان هم متأسفانه برخورد با این ادیب و پژوهشگر بزرگ تاریخ معاصر ایران مسئولانه نبوده و نیست و طمع عده ای کاسبکار باعث شده که علی اکبر سعیدی سیرجانی آنطور که میبایست به نسل بعد از خودش معرفی نشود و مشاهده میکنیم که نوشته های ایشان را با صدای دلقکان و مطربان دیروز «سی دی » میکنند و بفروش میرسانند و یا اینکه در بعضی از سایت های اینتر نتی تحریفهای جمهوری جهل و فساد اسلامی را از نوشتار این مرد بزرگ را ! منتشر میکنند
تأکید میکنم که نه جمهوری ضد فرهنگ اسلامی و نه همه آنهائی که دیروز و در زنده بودن ایشان فحشش میدادند و................... و امروز برای بدست آوردن یک لقمه نام ونان طرفدارش شده اند بگویم که هیچکدام از اینها نمیتواند از ارزش و کارهای علی اکبر سعیدی سیرجانی بکاهد و ما مردم عادی و معمولی ولی آسیب دیده از ارتجاع سلطنتی و مذهبی خمینی ، نگهبان خوبی هستیم برای مشاهیرمان در تاریخ و همانطور که به تهمت های وزارت اطلاعات در مورد ایشان به تمسخر خندیدیم به اینکارههای شما هم به همان معنا نگاه میکنیم و تا فردای آزادی ایران فرارسد وبتوانیم با تمام وجود به قدردانی اشان بپردازیم و زحمات واقعی ایشان را بدون دستبرد در اختیار مردم قرار دهیم
تا آن روز پایدار باشید
داود رحیمی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر