۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۳, پنجشنبه

رژیم اشرار - سه شعر از آذرخش

رژیم اشرار



رژیم دینی حاکم، رژیم اشرار است

رژیم جهل و تباهی، رژیم ادباراست

رژیم وحشی شلاق و سنگسار وترور

رژیم وحشت و حبس و شکنجه ودار است

رژیم غارت و بیداد و ظلم و استثمار

رژیم فاسد و یغماگر و تبه کاراست

رژیم حیله و تزویر و مکر و شیادی

رژیم رشوه و دزدیّ و قتل و کشتار است

رژیم شیخ ستمکار و زاهد شیاد

رژیم تاجر و سرمایه دار خونخوار است

رژیم دشمن زحمتکشان کوخ نشین

رژیم کاخ نشینان پست و غدار است

هر آن سری که در او، شور عشق و آزادیست

نگاه کن که در این شهر،بر سر دار است

کسی که صاحب وجدان و فهم و احساس است

از این جنایت و کشتار،سخت بیزار است

به سرنگونی کاخ ستم ، یقین دارم

که توده، دشمن سرسخت شیخ مکار است

جواب اینهمه آدمکشیّ و جلادی

علیه دشمن خونخوار، جنگ وپیکار است

حکومتی که چنین کینه توز وسفاک است
بگور رفتن و نابودیش ،سزاوار است


قدرت زحمتکشان!




خواهم که فریادی کشم از دست این جلادها

این حاکمان کینه جو، وین دیو خو ، شیادها

از جور این آدمکشان، و زکین این نامردمان

بر آسمان باید رسد از توده ها، فریادها

با اینهمه بیدادها، دانم که آخر ، بگسلد
با قدرت زحمتکشان، زنجیر استبدادها


همه قدرت از آن کارگر باد!



جهان در زیر حکم کارگر باد

زمانه، بر مراد رنجبر باد

چرا از خوان گیتی، کارگر را

نصیب و بهره، خوناب چگر باد؟

چرا دنیا بکام شیخ شیاد

ویا سرمایه دار خیره سر باد؟

اساس قدرت سرمایه داری

بدست کارگر، زیر و زبر باد

شود بگسسته تا زنجیر بیداد

تلاش کارگرها ،پر ثمر باد

نظام پر شکوه سوسیالیستی

به سر تا پای عالم، مستقر باد

بجنگ دشمنان کار و زحمت

از آن کارگر، فتح و ظفر باد

جهان را کارگر چون کرده آباد

همه قدرت، از آن کارگر باد







منبع: پژواک ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر