مادرمن رفیق من رفیق و هم شفیق من
به کوهها نگاه کن...که سخت و سرد وبی امان...کشیده سر به آسمان
به سان تو ...که سرو قد وپرغرور
مرا به مهر خود بپرورانده ای
به دشتها نگاه کن...که بی دریغ وپر غرور..چوفرش بافته از غم وسرور
به زیرپای مردمان...روان خویش را بدست ما سپرده اند
به سان تو....که سفره دل قشنگ خویش را
به رایگان ..دراختیار من نهاده ای
به ابرها نگاه کن ...که ژاله باروبرف ریز
به کوه ودشت ودره ها...به باغ و سبزه هاوگل ..پیام بادرا رسانده اند
به سان تو..که اشگ گرم خویش را ..غمین وزار وبیقرار..برای شادی دلم
به گونه قشنگ خود فشانده ای
عزیزمن......بهارمن.....مادرغمگسارمن
توابر من...توکوه من.... تودشت من
قسم به نام پر شکوه تو ...هماره دروجود من...به سان ساقی ازل
محبت ووفای خویش را نشانده ای
مادرمن ...عزیزمن ...عزیزباتمیز من
به سالگرد سال نو ..شروع سال دیگری که درگذارآن محبت ووفای خویش را به پای تونشانده ام
قسم به تو....قسم به مهربانی وصفای تو...قسم به عشق پاک وپر بهای تو
قسم به مهر دیر پای تو....بهارمن....مادرغمگسارمن
به ژاله های سرکش وجودتو ......نیازمند وعاشقم
هماره برسرم بهارواروبی قرار
ببار................ببار..................ببار
بادرود فراوان محسن فربخش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر