۱۳۸۹ تیر ۱۷, پنجشنبه

شیخ شریر،میر وزیر؟؟!! سهند مهاجر

سالها پیش که خشم از من و تو تاب گرفت

"شیخ" با ورد بیامد من و تو خواب گرفت(*)

قصه خوش گفت ز روحانی و آزادی و خلق

عقل و گوش همه را تنگ در این قاب گرفت

****

خلق بی‌ چاره چنان از نفسش خام شدند

درد و اندوه نهادند و دل آرام شدند

بسکه بر نام خدا سخت گران سکّه بزد

مردم آنگه چه بدانند که در دام شدند؟

****

آن چنان ساز دورویی، نی‌ تزویر نواخت

جسم و جان همه را ز عشق ریائی بگداخت

خلق تصویر رخ وی به کف ماه بدید

این چنین کاخ امیدی به دل خلق بساخت

****

"خدعه کرد" و پی‌ آن خون جوان جام گرفت

مهر اگر داشت چرا از غضبش نام گرفت؟

آسیابی که بچرخید به کام دل او اینهمه سال

ز اشک و خون تن فرزند وطن وام گرفت

****

بر گرفتند سپس چنگ و د ف‌‌‌ زور زدند

تبر کین به درخت طرب و شور زدند

ما همه در طلب زندگی‌ و عشق و وفا

بار دیگر ر‌ه ما را به فنا، گور زدند!

****

وقت "سازندگی" و غارت "سردار" رسید!؟(۱)

"شید فرهنگ و تمدن" بدرخشید، دمید (۲)

شیخکان ز ر و تزویر و ریا از پس هم

به ریاست برسیدند و کسی‌ خیر ندید

****

در فرهنگ بزد ،بحث تمدن بگشود

به ریا چهرهٔ فرهنگ و تمدن بزدود

بر نتابید چون افکار جوانان تزویر

دشنه بر دل ز د و آنگه رخ فرهنگ نمود!

****

شیخ در مجلس رذلان به ریاست بنشست (۳)

هر چه فرمان برسیدش ز امام داد و پست

مهر تأیید بکوبید که خون‌ها ریزند

غیرتش بود اگر چشم و دل و گوش چه بست؟

****

بار دیگر که فقاهت به فلاکت بفتاد

خلق برخاسته اندر پی‌ عدل و د م و داد

شیخ د ر حرص ریاست شده د ر جوش و خروش

"میر تصویر فکند و قلم از دست نهاد" (۴)

****

هر چه گویی نشوم شیفتهٔ "میر وزیر"(۵)

دل خود خوش نکنم با سخن "شیخ شریر"(۶)

هموطن! دان که نخیزد ز نجس بوی گلاب

پرس از خون و د م کشته هزاران تن اسیر؟

****

میر "قصاب وزیری" بود و "جلّاد صغیر"

شیخ د ر مجلس او حامی‌ و "جلّاد نصیر"(۷)

بنگر "سعدی" استاد سخن شیوا گفت:

"توبه گر هم نکند پس چه کند قحبهٔ پیر؟"

****



توضیحات:

(*)-آخوند خمینی

(۱)-آخوند رفسنجانی

(۲)-آخوند خاتمی

(۳)-آخوند کروبی

(۴)میر حسین موسوی،نقاشی و قلم را رها کرد.

(۵)-میر حسین موسوی

(۶)-شیخ کروبی

(۷)-یاری دهندهٔ جلّاد.





منبع: پژواک ایران

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر