سالها پیش که خشم از من و تو تاب گرفت
"شیخ" با ورد بیامد من و تو خواب گرفت(*)
قصه خوش گفت ز روحانی و آزادی و خلق
عقل و گوش همه را تنگ در این قاب گرفت
****
خلق بی چاره چنان از نفسش خام شدند
درد و اندوه نهادند و دل آرام شدند
بسکه بر نام خدا سخت گران سکّه بزد
مردم آنگه چه بدانند که در دام شدند؟
****
آن چنان ساز دورویی، نی تزویر نواخت
جسم و جان همه را ز عشق ریائی بگداخت
خلق تصویر رخ وی به کف ماه بدید
این چنین کاخ امیدی به دل خلق بساخت
****
"خدعه کرد" و پی آن خون جوان جام گرفت
مهر اگر داشت چرا از غضبش نام گرفت؟
آسیابی که بچرخید به کام دل او اینهمه سال
ز اشک و خون تن فرزند وطن وام گرفت
****
بر گرفتند سپس چنگ و د ف زور زدند
تبر کین به درخت طرب و شور زدند
ما همه در طلب زندگی و عشق و وفا
بار دیگر ره ما را به فنا، گور زدند!
****
وقت "سازندگی" و غارت "سردار" رسید!؟(۱)
"شید فرهنگ و تمدن" بدرخشید، دمید (۲)
شیخکان ز ر و تزویر و ریا از پس هم
به ریاست برسیدند و کسی خیر ندید
****
در فرهنگ بزد ،بحث تمدن بگشود
به ریا چهرهٔ فرهنگ و تمدن بزدود
بر نتابید چون افکار جوانان تزویر
دشنه بر دل ز د و آنگه رخ فرهنگ نمود!
****
شیخ در مجلس رذلان به ریاست بنشست (۳)
هر چه فرمان برسیدش ز امام داد و پست
مهر تأیید بکوبید که خونها ریزند
غیرتش بود اگر چشم و دل و گوش چه بست؟
****
بار دیگر که فقاهت به فلاکت بفتاد
خلق برخاسته اندر پی عدل و د م و داد
شیخ د ر حرص ریاست شده د ر جوش و خروش
"میر تصویر فکند و قلم از دست نهاد" (۴)
****
هر چه گویی نشوم شیفتهٔ "میر وزیر"(۵)
دل خود خوش نکنم با سخن "شیخ شریر"(۶)
هموطن! دان که نخیزد ز نجس بوی گلاب
پرس از خون و د م کشته هزاران تن اسیر؟
****
میر "قصاب وزیری" بود و "جلّاد صغیر"
شیخ د ر مجلس او حامی و "جلّاد نصیر"(۷)
بنگر "سعدی" استاد سخن شیوا گفت:
"توبه گر هم نکند پس چه کند قحبهٔ پیر؟"
****
توضیحات:
(*)-آخوند خمینی
(۱)-آخوند رفسنجانی
(۲)-آخوند خاتمی
(۳)-آخوند کروبی
(۴)میر حسین موسوی،نقاشی و قلم را رها کرد.
(۵)-میر حسین موسوی
(۶)-شیخ کروبی
(۷)-یاری دهندهٔ جلّاد.
منبع: پژواک ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر