باورنمیکنم
که مرغ هوسناک آرزو
باقامت بلندوهوسهای دل پذیر
باقدرت بزرگ وپرشهای بی نظیر
ازپا فتاده وقالب تهی کند
مارارهانموده وازپا بیافکند
باورنمیکنم که گل سرخ باغ ها
بابوی خوب ورنگ دل آراوجان فزا
بعد از گذر زماه گرم تیرو امرداد و شهرور
بافصل باد مهر وآبان ماه و آذران
با اندکی دمیدن باد خزان وسرد
گلبرگهای خویش رابه زمین ها رهاکند
باورنمی کنم که پس ازعشق پاک وناب
آن لحظه های خوب وپرازشورزندگی
آن بوسه های گرم راز برانگیز و روح بخش
ساعات وروزهای هم آغوشی و وصال
بادرهم اوفتادن ورفتن سوی کمال
ناگه زیاد رفته وما را رهاکند
بنگرکه این فراق با دل زارم چه هاکند
باور نمی کنم که فراموش کرده ای من را و روزهای دل افروز عشق را
برجای این دل مفتون وبی قرار یاری دگرگرفته و اندر کنار او
عشقم زیاد برده ومدهوش گشته ای
باور نمی کنم که جهان یک فسانه است
عشق و وصال وفریب وفراق یار
درنزد دیوسالخورده پرمکر روزگار
بازیچه باشد وهم یک بهانه است
این روزگار رنگ به رنگ وامیدبخش چیزی به جز فسون نباشدومارا بهانه است
باور نمیکنم باورنمی کنم باورنمی کنم
آیا شود که راز پراز رمز زندگی
برمن گشوده گردد ومن نیزبشنوم
دنیا به جزفریب وریا و دروغ و وهم
درراه زندگانی شادم قدم نهد
غم را برد ز یاد وامید ی به من دهد
آنگاه نزدمن عزیز باشدوپیرزمانه است
هم پیرومرشد و یار یگانه است
بادرود فراوان محسن فربخش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر