۱۳۹۲ بهمن ۲۳, چهارشنبه

محمد نامه "1


چرا هرجا مسلمانی رواج است ----- رواج رشوه و دزدی و باج است
همه غرقندد در پستی و نکبت ----- سیه روزی و نادانی و مح...نت
خریدار اراجیف و دروغند ----- پی تاریکی و دور از فروغند
اسیر زاهد و شیخند و ملا ----- گرفتار آخوند و آیت اله
بسی نادان و بی عقل و شعورند ----- چلاقند و کرند و لمس و کورند
که گشتند پیرو یک مرد سارق ----- بسی نامرد و از وجدان فارق
ستمگر قاتلی نامش محمد ----- سیه خو همچو دیو و رزل چون د د
که با تهدید و زور و جبر و اعدام ----- شد عازم در رواج دین اسلام
دغل سازی که با مکر و خشونت ----- جهان را کرد مملو ازعفونت
جهان شد عرصه ظلم و شرارت ----- محمد آمد و پر زد عدالت
بسرآمد زمان شور و شادی ----- ترور شد در جهان یک امر عادی
بجای کسب دانش, روضه خوانی----- سخنها, از حسین و شمر جانی
بجای پایکوبی, سوگواری ----- قمه , سینه زنی با اشگ و زاری
بجای صلح و سازش, رزمجوئیِِِ ----- تعرض , نقض پیمان ودوروئی
بگفتا که دگر دینان نجسند ----- سگند وعنترند و خوک و خرسند
ولی هر کس محمد را مرید است ----- تمیز است گر چه در تنبان" بریدست"
نقابی زشت زد بر روی نسوان ----- بزیر چادر و روبنده پنهان
از آنان صلب آزادی وحق کرد ----- شدند جمله کنیز و کلفت مرد
محمد بود نامردی هوس باز- ---- سفیه و بچه بازی دور پرواز
همانا "عایشه" دخت ابوبکر----- که بردش در حرم, با حیله و مکر
محمد همچو گرگ تیز دندان ----- که دارد قصد صید گوسفندان
گرفت بیچاره دختر را دم کام ----- هراسان کودک افتاده در دام,
نه زاری چاره اش کرد و نه ناله -----غمین معصومه طفل" هشت ساله"
محمد بود بلای خانمان سوز----- شروروبد نهادی آتش افروز
سیه دل ظالم و اهریمنی پست ----- زبان بازی و رمالی زبرد ست
ربود از مردمان عقل و خرد را----- ندانند تا که فرق خوب و بد را
فریب چون میخورد آسان ,جا هل ----- بکوشید تا شود این جهل کامل "پیامبر",خواندخود را این ریاکار----- بجعل و با دروغ و سهر و پیکا ر
ربود آیات و احکام از یهودا ----- هم از زردشت و قدری هم زبودا
بدزدید سوره ازاین, آیه از آن ----- و این معجون را نامید قرآن
بیالود آن فرامین الهی ----- بآیاتی مضر و پوچ و واهی
بنشرو وضع آیاتی پر از ننگ ----- به عقل و با خرد افتاد در جنگ
بضرب خنجر و با زور و شمشیر----- بقتل و غارت و با مکر و تحقیر
نمود او عاقبت پشت خرد خم ----- چه شیطان با محمد بود همدم
بگفتا نیست منطق راه اسلام ----- بخور مانند اشتر کاه اسلام
مسلمان شد زعلم و معرفت دور----- بضلمت پا نهاد همچون خر کور
بیا بنگر به اقوام مسلمان ----- زترک وتازی و مصری و افغان
عراق و اردن و لیبی و سودان ----- یمن: تونس: وپاکستان ولبنان
زرود نیل تا شام و مراکش ----- زمکه تا دمشق و بنگلاد ش
کجا دیدی از اینا ن یکنفر را ----- که خدمت کرده او نوع بشر را
( 2 )

کجا پیدا کنی تو یک عرب را ----- که سرمشقی شود اهل اد ب را
کجا دیدی تو یک فرد مسلمان ----- که دردی در جهان بنمود درمان
ولی هرجا که آشوب است و جنگ است ----- مسلمان, چابک و زبر و زرنگ است
هرآنجا صحبت از قتل است و کشتار----- بود دست مسلمانان در این کار
همه پابند جهلند و خرافات ----- دچار فقرو ظلمند و مکافات
نگون بختان گرفتار تعصب ----- خرد باشد از اینان در تعجب
اسیران یزیدندو محمد ----- غلامان علی و شمرواحمد
بدام دین وآئینی پلیدند ----- مریضان "جهادند"و "شهیدند"
بقصد وصل با هفتادودو هور----- روند با پای خود کورانه در گور
که چون نوشنداز جام" شهادت" ----- ربایند از پری رویان, " بکارت"
چه داند یک جوان ابله و خام ----- زقصد شوم جلادان اسلام
چو پیغمبر بود عاری زحکمت ----- نباشد بهتر از این حا ل ملت
شنیدم گوژپشتی زشت و اکبیر----- اقامت داشت اندر شهر ازمیر
یکی گفتش کنم بهرت دعائی ----- که بهر قوز خود یابی شفائی
دعا کن, گفت" قوزی" از سر سوز----- که روید بر جمیع مردمان, قوز
مسلمان هم چنین باشد کم و بیش ----- نباشد در پی بهبودی خویش
بود درمغز او یک ایده زار----- " رواج و وسعت این دین خونخوار"
نخواهد که رهاید زین لجنزار----- که دنیا را کند از فضله سرشار
خدایا, رحم بر این برده ها کن ----- غلامان و اسیران را رها کن
دغل های محمد, برملا کن ----- بروحش آتش دوزخ روا کن
جمیع مسلمین منحرف را ----- عطا کن , عقل و انصا ف و مدارا
که تا بدبختی این بینوایان ----- بعلم و معرفت, آید بپایان
جهان مملو شود از نیکی و مهر----- همه آمین گویید با "منوچهر"

منوچهر.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر