۱۳۹۳ مهر ۱۶, چهارشنبه

‎مردی از دیوانه ای پرسید
اسم اعظم خدا را می دانی
دیوانه گفت :
نام اعظم خدا نان است اما این را جایی نمی توان گفت!
مرد گفت:
نادان شرم کن،چگونه نام اعظم خدا نان است ؟
دیوانه گفت : 
در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم ، از آنجا بود که دانستم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم نان است .

_مصیب نامه عطار _عطار نیشابوری_‎مردی از دیوانه ای پرسید
اسم اعظم خدا را می دانی
دیوانه گفت :
نام اعظم خدا نان است اما این را جایی نمی توان گفت!
مرد گفت:...
نادان شرم کن،چگونه نام اعظم خدا نان است ؟
دیوانه گفت :
در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درب هیچ مسجدی را باز دیدم ، از آنجا بود که دانستم نام اعظم خدا و بنیاد دین و مایه اتحاد مردم نان است .

_مصیبت نامه عطار _عطار نیشابوری_

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر