۱۳۹۳ آبان ۵, دوشنبه

چه کربلاست اینجا !
عصر روز شنبه از تهران حرکت کردم رسیدم به اصفهان تا از اصفهان نیز بگذرم و به شهری دیگر بروم. آنچه که خواهانِ گفتنِ آنم، آذینِ افراط گونه ...ی شهر اصفهان است برای مراسم محرم و بعد محرم. بله، این روزها اصفهان را غلیظ سیاه پوشانده اند. من سابقاً در اصفهان بوده ام اما این همه سیاه کوبی به سر و روی این شهر، تنها می تواند یک دلیل مشخص داشته باشد. و آن این که: تنها راه فرو کوفتنِ خشم اسیدیِ مردم اصفهان، بر کشیدن افراط گونه ی مراسم عزاداری است. که می گویم: اگر مختصری شعور انسانی در کله ی حاکمان ما بود، نخست دو روز عزای عمومی در شهر اصفهان اعلام می کردند و سپس کربلا را در همین اصفهان و عاطفه های خراش خورده و چهره های لهیده می کاویدند.
می گویم: اگر حاکمان ما مختصری به فهم و خرد مزین بودند، هم استعفا می دادند و هم تلاش نمی کردند ماجرای اسید پاشی را با عمده کردنِ سیاه کوبی و مراسم محرم ، و مرگ مهدوی کنی، و پرتاب چند خمپاره به خاک پاکستان، و اعدام ریحانه جباری به حاشیه برانند. من نمی دانم چه اصرار جاهلانه ای در کار است که کربلای حیّ و حاضر ایران را رها می کنند و به دور دست های تاریخ می روند و یزید و شمر و خولی پیدا را ندیده می گیرند تا یزید و شمر و خولیِ ناپیدا را لعن و نفرین کنند. بهانه برای بر سر و سینه زدن در کربلای ایران فراوان تر است. منتها شما وقتی به دور دست های تاریخ سفر می کنید و خشم خود را بدانسو گسیل می کنید، برای آدم کشان و دزدان و دین روبان فعلی امنیت خاطر فراهم می آورید. جهل اگر برای مردمان ناجور و نا زیباست، اما همین جهل، گنجی است که حاکمیتِ جهل گستر از زیر دست و پای مخاطبان خود بیرون می کشد و به بقای خود مداومت می بخشاید.
محمد نوری زاد
سوم آبان نود و سه - اصفهان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر