۱۳۹۳ آذر ۱۲, چهارشنبه

یک نوحه خوانی متفاوت در شهر یزد - با نام آزادی - محرم 1393

آن زمان كه بنهادم سر به پای آزادی
دست خود ز جان شستم از برای آزادی
...
تا مگر به دست آرم دامن وصالش را
می دوم به پای سر در قفای آزادی
با عوامل تكفیر صنف ارتجاعی باز
حمله میكند دایم بر بنای آزادی
در محیط طوفای زای ، ماهرانه در جنگ است
ناخدای استبداد با خدای آزادی
شیخ از آن كند اصرار بر خرابی احرار
چون بقای خود بیند در فنای آزادی
دامن محبت را گر كنی ز خون رنگین
می توان تو را گفتن پیشوای آزادی/
شعر از شاعر جانباخته فرخی یزدی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر