۱۳۹۰ تیر ۵, یکشنبه

يك شعر وجوابش

صافی گلپایگانی از مراجع تقلید در 15فروردین امسال - 1390- شعری
سروده ست. متن این سروده که توسط حجت الاسلام رسول جعفریان به شرح زیر است:

ما را ز کورش و کی و جم اعتبار نیست
فخری به داریوش و به اسفندیار نیست

مرده است دور رستم و سیروس و کیقباد
ما را به جاهلیت آن دوره کار نیست

در سایه محمد و آل محمدیم
برتر از این برای بشر افتخار نیست

ابنای دین و سوره توحید و کوثریم
بر دل ز کفر و شرک و شرارت غبار نیست

اسلام، اعتقاد و نظام و هویت است
هر کس نداشت در دو جهان رستگار نیست

اندر دژ ولایت و حصن امامتیم
مانند این حصار به گیتی حصار نیست

ما امت عدالت و صلح و اخوتیم
در ما نفاق و شیطنتِ دیو سار نیست

از جاهلیت مجوس نگیریم رسم و راه
ما را به جز ولایت مهدی (ع) شعار نیست

اعلام «ان اکرمکم» باشد این پیام
در کیش ما به رنگ و نژاد اعتبار نیست

گر مدعی تلاش به توهین ما کند
با او بگو که از تو جز این انتظار نیست

تو باش و هفت خوان و خرافات و ترّهات
راهی که می‌ روی ره پروردگار نیست

زنده است دین احمد (ص) و قرآن و اهل بیت (ع)
اکمل از آن طریق سوی کردگار نیست

یارب رسان امام زمان منجی جهان
فرّخ، زمان او که در آن، کار عار نیست

پر می‌ کند ز عدل به امر خدا زمین
بهتر ز عصر دولت او روزگار نیست

آئین دین مداری و تقوی شود رواج
رسم فساد و شرب مدام و قمار نیست

مؤمن عزیز گردد و کافر شود ذلیل
مرد خدا به دوره او خوار و زار نیست

آبها را کوفته ام،
هاون را آویخته
،تو هنوز نیامدی



پاسخ یک هموطن


گفتي تورا به كوروش وجم اعتبار نيست
الحق كه راست گفته وشكّي بكار نيست

زيرا كه اهرمن ره ِ‌ اهريمنان رود
خوي بشر كه از وَجَنَت آشكار نيست

گريك كلام راست بگفتي بعمر خويش
باشد همين وبرهمه كذبت شمارنيست

بوي عفن تراود ازآن فكر احقرت
ازچون تو بوي نرگس وُگل انتظار نيست

خود منبع خرافه وهم حهل مطلقي
غير از بدي وشر به تنت سازگار نيست

تاريخ ازجهالت اعراب دم زند
ايراني بسان تو نادان و خوار نيست

ايران ببوده شهره به طب و رياضيات
هم علم كائنات كه اين يك شعار نيست

اما نياي تو همه دزدان وكاذبان
كان قتل وهم جنايتشان را شمارنيست

شيطان به پيش اهرمناني بسان تو
همچون فرشته است و تو عقلت به كار نيست

آن اهل بيت وآل محمد ازآن تو
مارا نياز تازي و تازي تبار نيست

باشد نماز جمله ستونان دين تو
كاز باد مخرجي دگر آن استوار نيست

بوده امام عسگري ات جزء ابتران
ذكري زكودكش كه به تاريخ پارنيست

ايرانيان شهره به علمند درجهان
اين گفتهء جهان بُوَد ازاين ديار نيست

جمله مفاخرت به بشر خدمتي نكرد
حتي يكيش زانهمه دانشمدار نيست

كمتر زعدل و صلح و اخوّت سخن بگو
كاينان به دين و مذهبتان سازگار نيست

آن سنگسار و دست بُري چش درآوري
دردين توست و عشق و محبت بكار نيست

ما باني حقوق بشر درجهان شديم
در دينتان كه نيم بشر در شمار نيست

آيين ماست مهرپرستي و عشق و شور
كاينان يكي ز مذهبتان آشكار نيست

كانال سوئز و دگر آن پُست وبيمه اش
شهكار ما ببوده تو عقلت به بار نيست

بربند آن دريچه گنداب و آن دهان
زيرا عفن كه قابل هيچ استتار نيست

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر