چندیست دلم یکدله با فتنه گران است ازعاقبت میهن خوددل نگران است
بافتنه گران دست دهد جفت نشیند چون شیخک منفورکنون شاه جهانست
بخشیدبه شیخان سند جنت وحوری بدبخت همه مردم بی جاومکان است
نه جنت دارندونه حوری به عوض وای درآرزوی شادی ویک لقمه نان است
ازمرحمت شیخ قوی جثه وفربه لاغرشده وزار چومویی به میان است
لبخندبه لبهای چروکیده صدافسوس شدآرزوی خام به لب هم به دهان است
سرمست درآغوش زن ودخترمردم آن خانه مردم نظرش رشگ جنان است
باساغرمی رقص کنان دست درآغوش شادان وسرافراز چوخاقان جهان است
مشروب نجاست بودوخوردن آن نیز یک فعل حرامست وکثافت به ازآن است
اما بخوردشیخ وشما مردم نادان درآرزوی شرب طهورت به جنان است
ای مردم ایران به خودآییدوبه بینید درالبسه شیخان ابلیس نهان است
شین اول شیطان وشین اول شیخ است درچهره این هردو عفریت عیان است
وقت است برانیم همه دیووددان را چون خون وطن در تنمان درغلیان است
این آرزوی محسن وهم مردم ایران باشدوکنون دل به برم درهیجان است
باآرزوی آزادی ایران سرافرازمان.....محسن فربخش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر