۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه


.....زیرا که از تبار ِ دروغید
.............
از بامداد ِ تازه ، سخن گفتید؟
باور نمی کنند-
دلبستگانِ خنده ی خورشید....

در صبح ِ تان ، سیاهی ِ خوف انگیز.
در ظهرتان ، تلاوتِ تاریکی.
در شام ِ تان، تباهی ِ بیداد ست.

خورشید را ستاره ، صدا کرده ست.
زیبایی شناور ِ گُل را گلوی ماه.
این سینه را سپیدی ِ فریاد ست.

رضا مقصدی
............

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر