ای محبت...بی
تو از رگهای سبز باغ گذرکردم.........................
سبزیها زردگون
بودولاله ها پژمرده و سرنگون
ای محبت.....بی
تودرآبی آسمان به پرواز درآمدم
آبی آسمان
قیرگون بودوابرهابی صداوپرسکون
ای محبت....بی
تو...کوه...بی صلابت...دشت...بی طراوت...
دریا...بی
مهابت..دلها پرشقاوت...وکینه ها بی نهایت است
پس ای آفتاب
محبت...برما بتاب...تادرپرتو شعاع گرمابخشت
بگیریم جان
بگیریم توان ....عاشق شویم براطرافیان
دوست داشته
باشیم دوستمان داشته
باشند
تاابرسیاه
کینه وخشم ازآسمان دلمان گریزان گردد
آبی مهربانی و
رافت کهکشان ضمیرمان را فراگیرد
دخترم پسرم
خواهرم برادرم
بیاییددست در
دست هم بااهریمن کینه ونفرت به مبارزه
برخیزیم
درون دلهامان
رابه نور محبت روشن کنیم
آنگاه است که
تاریکی غم و محنت از درونمان رخت بر می بندد
پرتومسرت
وشادمانی فرشته وار وجودمان رادرآغوش میگیرد
سلام
برتو ا ی روزروشن ای عشق
ای دوستی
نفرین برتو ای
شب سیاه ای کینه ای خشم ای بداندوزی
گم کرده به
دنیای دنی یار تنی تنها به جهان
مانده بدون وطنی
درغربت نا
خواسته جانا چه کنم بی همدم ویاری چه کندهم چو منی
به امید
مهربانیهای بی دریغ شما عزیزان محسن فربخش
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر